Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-05-04@01:51:02 GMT

انقلاب سیاه شاه و ملت به روایت علی دشتی

تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۳۰۴۹۳۳

انقلاب سیاه شاه و ملت به روایت علی دشتی

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: علی دشتی یکی از مهم‌ترین رجال سیاسی و فرهنگی معاصر ایران است. او به سال ۱۲۷۲ در کربلا به دنیا آمد و تحصیلات علوم شرعی را در همین شهر آغاز کرد. پدر و اجداد او از روحانیون منطقه دشتستان بودند. پس از پیروزی مشروطه خواهان بر محمدعلی شاه و پایان استبداد صغیر، دشتی با لباس روحانیت به ایران آمد و در شیراز ساکن شد و به روزنامه‌نگاری پرداخت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مختصری پیرامون زندگی و زمانه علی دشتی

در این دوران عبدالحسین میرزا فرمانفرما والی فارس بود. محتوای روزنامه‌ای که توسط علی دشتی کار می‌شد، مطابق میل عامه نبود و اعتراضاتی علیه او شد. به همین دلیل با کمک فرمانفرما به اصفهان رفت و پس از مدتی وارد تهران شد. در تهران نیز روزنامه‌نگاری را پیشه کرد و مطالب نقادانه تندی علیه رجل سیاسی وقت و برنامه‌های حکومت از جمله قرارداد ۱۹۱۹ نوشت که باعث دستگیری، بازداشت و در نهایت تبعید او شد. بعدها دوباره به ایران برگشت و شروع دوباره‌ فعالیت سیاسی و مطبوعاتی‌اش مصادف شد با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹. دولت کودتا او را نیز به مانند دیگر سیاسیون بازداشت کرد. در مدت بازداشت دشتی یادداشت‌هایی نوشت که بعدها در روزنامه‌ای به مدیریت خود با عنوان «شفق سرخ» منتشر و بعدها در قالب کتابی با عنوان «ایام محبس» ثبت در تاریخ شد و شهرت زیادی برایش به همراه آورد.

روزنامه شفق سرخ در دوران سردار سپهی رضاخان به شدت طرفدار او شد و دشتی مقالات آتشینی در حمایت از رضاخان می‌نوشت. این حمایت سمت و سویی دوجانبه گرفت و دشتی نیز زیر پرچم رضاخان درآمد. به همین دلیل توانست در انتخابات دوره پنجم مجلس شورای ملی نماینده مردم ساوه شود، اما با تلاش آیت‌الله سیدحسن مدرس اعتبارنامه او رد شد.

دشتی از جمله رجالی بود که تلاش بسیاری برای استقرار حکومت پهلوی کرد. به همین دلیل از دوره ششم مجلس شورای ملی نماینده مردم بوشهر شد و تا چند دوره بعد این سمت را حفظ کرد. در این سال‌ها او دیگر لباس روحانیت را به کناری گذاشت و طرفدار مدرنیزاسیون رضاشاه بود، اما درست مانند اکثر رجالی که طرفدار رضا شاه بودند و مورد غضب او قرار گرفتند، دشتی نیز به چنین سرنوشتی دچار شد و دوباره طعم زندان را حس کرد. پس از آزادی از زندان سمت‌هایی مانند رییس اداره ممیزی کتاب و مطبوعات را پذیرفت، چرا که نتوانسته بود در دوره یازدهم مجلس شورای ملی رای بیاورد. اما در دوره بعدی به عنوان نماینده مردم دماوند انتخاب شد.

پس از سقوط رضاشاه دشتی از نخستین رجلی بود که علیه او به نطق در مجلس پرداخت. در دوره نخست وزیر قوام السلطنه دشتی به عنوان نماینده مردم تهران در چهاردهمین دوره مجلس شورای ملی علیه قوام السلطنه به فعالیت می‌پرداخت و همین باعث شد تا دوباره بازداشت شود. پس از ترور رزم آرا دشتی در کابینه کوتاه مدت علا سمت وزیر مشاور را داشت. او از زمان تشکیل مجلس سنا به عنوان سناتور به این مجلس راه یافت و تا پایان حکومت پهلوی در این مجلس حضور داشت. دشتی یکبار از سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۲۹ سفیر کبیر ایران در قاهره بود و از سال ۱۳۴۱ نیز مدتی را به عنوان سفیر شاهنشاهی در لبنان به خدمت اشتغال داشت.

دشتی هرچند که خود دروس حوزوی خوانده بود، اما به مخالفت با مظاهر دینی شهرت داشت. مشهور است که کتاب «۲۳ سال» او ابتدا در لبنان بدون نام نویسنده منتشر شد، اما بعدها بر اساس نوع قلم متوجه شدند که این کتاب نوشته علی دشتی است. او همچنین از زبان فرانسه ترجمه نیز می‌کرد و داستان‌نویس و پژوهشگر ادبی هم بود. از جمله کتاب‌های مهم او در حوزه ادبیات می‌توان به «سیری در دیوان شمس»، «مجموعه ۱۲ مقاله درباره صائب تبریزی»، «خاقانی، شاعری دیرآشنا»، «دمی با خیام»، «نقشی از حافظ»، «کاخ ابداع»، «در قلمرو سعدی» و... اشاره کرد. از جمله آثار او در حوزه ادبیات داستانی نیز می‌توان به «فتنه» و «جادو» اشاره کرد.

البته برخی از آثار پژوهشی علی دشتی مورد توجه روحانیون نیز قرار گرفته است که مهم‌ترین آنها کتاب‌هایی است که علی دشتی در رد صوفی‌گری نوشته مانند «در دیار صوفیان» و «عقلا بر خلاف عقل». دشتی همچنین ترجمه‌هایی هم از آثار شخصیت‌هایی چون گوستاو لوبون و ساموئل اسمایلز دارد.

دشتی به دلیل آنکه هم ایام مشروطه را درک کرد و هم دوره‌ حکومت پهلوی (پدر و پسر) را و هم انقلاب اسلامی ایران را دید، شخصیت مهمی است. او به دلیل سن بالا و ارادتی که به رضاخان حس می‌کرد، مدام سعی داشت تا به نصیحت محمدرضا پهلوی بپردازد و هرچند که خودرایی پهلوی دوم زبانزد خاص و عام بود، اما به دلیل مسن بودن و به نحوی شیخوخیت دشتی، عتاب چندانی به او نمی‌کرد. پس از پیروزی انقلاب نیز دشتی به دلیل نگارش کتاب «۲۳ سال» به زندان افتاد. برخی از روایت‌های شفاهی حاکی از آن هستند که به دستور امام خمینی (ره) دشتی را از زندان آزاد کردند، البته نمی‌توان سندی برای این مسئله ذکر کرد. خاطرات دشتی هم از اهمیت بسیاری برخوردار است و البته او از جمله رجلی است که سابقه زندانی کشیدن در سه حکومت قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی را هم دارد. دشتی اواخر و پس از سقوط رژیم پهلوی عوامل این سقوط را در قالب یادداشت‌هایی نوشت. این رجل کهنه‌کار در نهایت در ۲۶ دی ۱۳۶۰ در تهران درگذشت و در امامزاده عبدالله شهرری به خاک سپرده شد.

معرفی کتاب

«عوامل سقوط محمدرضا پهلوی» نوشته علی دشتی به کوشش مهدی ماحوزی برای نخستین بار به سال ۱۳۸۳ در ۲۱۶ صفحه و بهای ۱۹۰۰ تومان توسط انتشارات زوار منتشر شد. چاپ دوم این کتاب نیز سال ۱۳۸۹ منتشر شد. مهدی ماحوزی که اکنون از مدرسان و پژوهشگران نامدار ادبیات فارسی است، خواهرزاده علی دشتی بود و تعدادی از کتاب‌های او را نیز منتشر کرد.

در این کتاب نیز او از دایی‌اش درخواست کرد تا عوامل سقوط محمدرضا پهلوی را بنویسد و علی دشتی نیز یادداشت‌هایی را در این باب از اواسط سال ۵۸ تا ۲۶ دی ماه ۱۳۶۰ به رشته تحریر درآورد. دشتی در این یادداشت‌ها عوامل سقوط محمدرضا پهلوی را ذیل سه دوره بازگفته است: «دوره اول از ۲۵ شهریور ماه ۱۳۲۰ تا ۲۸ مرداد ماه ۱۳۳۲ سقوط کابینه مصدق»، «دوره دوم از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا سال ۱۳۴۳ پایان حکومت علم» و «دوره سوم از آغاز حکومت حسنعلی منصور تا دی ماه ۱۳۵۷ فرار شاه از ایران». کتاب با نامه دشتی (هنگامی که سفیر ایران در لبنان بود) خطاب به محمدرضا پهلوی که طی آن وقایع خرداد ماه ۱۳۴۲ بررسی و تبیین شده و یک نتیجه‌گیری مختصر به پایان می‌رسد.

شاه در زمان حکومت دکتر اقبال املاک سلطنتی را میان زارعان کشور تقسیم کرد و می‌خواست بـا ایـن کـار زمینه‌ای مساعد برای اجرای برنامه اصلاحات ارضی فـراهـم سـازد و به دنیا و ملت ایران بگوید که شاه در این امر ضروری و اجتناب ناپذیر از خود آغاز می‌کند و هیچ نوع مسامحه‌ای را نمی پذیرد ـ هـر چـند تقسیم املاک سلطنتی معیاری مشخص و مقیاسی قابل هضم نداشته باشدبا توجه به اینکه در آن سال‌های علی دشتی در دهه هشتادم عمر خود به سر می‌برد و ممکن بود که برخی از نکات را فراموش کرده باشد، ماحوزی با مراجعه به یادداشت‌های دشتی در روزنامه شفق سرخ و برخی از منابع دیگر به حک و اصلاح برخی نکات نیز پرداخت.

مطلبی را که در ادامه می‌خوانید از دوره دوم این کتاب انتخاب شده و نقد جریان اصلاحات ارضی و انقلاب سفید است به همراه خاطره‌ای از منصور روحانی (وزیر کشاورزی وقت). اصلاحات ارزی و اصول ششگانه انقلاب سفید شاه و ملت، اکنون دیگر مشهور تاریخ معاصر است و دیگر نیازی به بیان آن نیست. محمدرضا پهلوی با این انقلاب بسیار می‌بالید و به آن مغرور بود، چرا که به زعمش این انقلاب به ساختار ارباب رعیتی در ایران پایان داد. هرچند که در اصل این اقدام برای جلوگیری از شورش توده‌ها نیز بیان شده است. اما سوال اینجاست که آیا اصلاحات ارضی و انقلاب سفید به کشاورزی ایران رونق بخشید؟‌پاسخ را از زبان علی دشتی بخوانید، پاسخی که پرده از بسیاری مسائل برمی‌دارد و خط بطلانی بر تبلیغات دروغین سلطنت طلب‌های امروزی می‌کشد و همه می‌دانند که این طیف جز تحریف تاریخ و سفید نشان دادن یک دوران سیاه کار دیگری نمی‌کنند.

اصلاحات ارضی و انقلاب سفید ۱۳۴۱

شاه در زمان حکومت دکتر اقبال املاک سلطنتی را میان زارعان کشور تقسیم کرد و می‌خواست بـا ایـن کـار زمینه‌ای مساعد برای اجرای برنامه اصلاحات ارضی فـراهـم سـازد و به دنیا و ملت ایران بگوید که شاه در این امر ضروری و اجتناب ناپذیر از خود آغاز می‌کند و هیچ نوع مسامحه‌ای را نمی پذیرد ـ هـر چـند تقسیم املاک سلطنتی معیاری مشخص و مقیاسی قابل هضم نداشته باشد.

بنابراین این اصل به انضمام پنج اصل دیگر که بعدها انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم نام گرفت و حتی تعداد آن به صورتی مضحک به ۲۰ اصل هم رسید، در زمان حکومت شریف امامی عملی شد.

اصلاحات ارض ، ظاهری فریبا و منطقی داشت و در نتیجه آن صدها هزار کشاورز صاحب زمین می‌شدند و مالکان بزرگ با فروش املاک خود می‌توانستند به کار صنعت روی آورند و در نتیجه ایران از خطر کمونیسم دور می‌شد و کشاورزان مالک، پشتوانه استواری برای مقام سلطنت می‌شدند.

در همان تاریخ بسیاری از صاحبنظران به این تحول و اصلاح با دیده شک می‌نگریستند، زیرا نخستین تکیه‌گاه استوار سلطنت، مالکان بزرگ بودند که خطر کمونیسم آنها را به نابودی می‌کشانید. علاوه بر این به نظر این اندیشمندان قوت و قدرت کشوری، در قوت و قدرت تولید آن است. مالک بزرگ به پشتوانه املاک وسیع خود می‌توانست قوه تولید را بیفزاید، زیرا به اتکای همان پشتوانه، می‌توانست قنات ایجاد کند، چـاه عمیق حفر کند، زراعت را مکانیزه کند و به امید برداشت محصول بیشتر، به کار عمران و آبادی روی آورد و حداقل از حیث خوراک و پوشاک کشور را به سوی بی نیازی سوق دهد، اما اگر املاک بزرگ میان صد یا دویست نفر تقسیم می‌شد، مالک کوچک توانایی آن را نداشت که کار مالک بزرگ را انجام دهد.

این نکته‌های مهم به شاه تذکر داده شد، ولی در انجام اصلاحات ارضی اصرار داشت و حتی در اوایل امـر بـه صـاحبنظران می‌گفت: «مالکان بزرگ در ایران از سیصد ـ چهارصد و حداکثر از پانصد نفر بیشتر نیستند. علاوه بر این دولت می‌تواند و باید اقدام کند به ایجاد شرکت‌های تعاونی که در حقیقت جای مالک بزرگ را می‌گرفت و می‌توانست زارعان کوچک را در واحدهای بزرگ تعاونی گردآورده، تمام امکانات مالک بزرگ را برایشان فراهم سازد.»

چنان که می دانیم و تجربه هم نشان داده است، دولت نمی‌تواند نه مالک خوب، نه تاجر خوب و نه صنعتگر خوبی باشد. آن هم دولتی که راه و روش و سلیقه درستی ندارد و بر کاغذبازی و دفترگرایی تکیه کرده است.

شاید این فکر در کشورهایی مترقی و پیشرفته که به درستی و امانت موصوفند و حرص شخصی بر مزاج آنها غلبه نکرده است، قابل اجرا باشد، ولی در کشورهایی چون ایران که قرن‌ها با اصول آکل و مأکول به سر برده است و نظم و امانت و مآل اندیشی در رجـال و امنای دولت وجود ندارد، کاری دشوار و بی نتیجه است.

نمونه خیلی واضح و غیر قابل انکار، شوروی است که با اصـول اتاتیسم کمونیستی نتوانست کشاورزی روسیه را، حتی به پایه همان ایام حکومت تزاری برساند. روسیه که یکی از منابع بزرگ درآمدش کشاورزی بود و انبار گندم نامیده می‌شد، تا امروز محتاج گندم آمریکاست.

باری اصلاحات ارضی روی همان محوری که نخست پی ریزی شده بود، باقی نماند. دولت راه افراط پیش گرفت، به حدی که ایران صادر کننده برنج، امروز با برنج وارداتی روزگار می‌گذراند، گندم وارد می‌کند، روغن و مرغ و گوشت از خارج می‌آورد و اگر روزی محاصره اقتصادی سختی صورت گیرد، بیم آن می‌رود که مردم از گرسنگی جان دهند.

همچنین است سایر اصول انقلاب سفید که جز قشر و صورت چیزی دیگر نبود و عقده خودنمایی، آنها را بیار آورده بود و اگر بخواهیم آن را دنبال کنیم، مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شود.

طفره روی محال است نتیجه دهد، مخصوصاً در زندگانی اجتماعی مردم ایران را نمی‌توان بدین شیوه از حیث صنعت به پای کشورهای صنعتی رسانید. سوئیس کشور کوچکی است، ولی یک وجب زمین بیکار در آن نمی‌یابید و از حیث صنعت نیز بی نیاز است. در ژاپن یک مثقال پنبه به عمل نمی‌آید ، معذلک دومین یا سومین کشوری است که منسوجات پنبه‌ای صادر می‌کند. یک مثقال آهـن نـدارد، ولی دومین کشوری است که محصولات آهنی می‌سازد.

اصلاحات ارضی روی همان محوری که نخست پی ریزی شده بود، باقی نماند. دولت راه افراط پیش گرفت، به حدی که ایران صادر کننده برنج، امروز با برنج وارداتی روزگار می‌گذراند، گندم وارد می‌کند، روغن و مرغ و گوشت از خارج می‌آورد و اگر روزی محاصره اقتصادی سختی صورت گیرد، بیم آن می‌رود که مردم از گرسنگی جان دهنداما ایران نه صنعت خود را به پایه صنعت ژاپن رسانید و نه توانست محصول سنتی خود را که خواروبار مورد نیاز کشور است، به جایی برساند. اینها همه نتیجه غرور، خودستایی و خودنمایی نامعقول شاه بود که تصور می‌کرد تا پنج سال آینده به دروازه تمدن بزرگ خواهد رسید. رسیدن بدین مقصد بزرگ امکان دارد، ولی نه بدین شیوه، بلکه بدین شرط که از گفتن و مجامله و خودستایی پرهیز کرده، عوامل مولد ثروت را بکار اندازند و حداقل آن کسی که چنین ابداع بزرگ را مطرح می‌کند، بتواند قبل از هرچیز خواهران و برادران خود را که دست بر اموال مردم گذاشته و از هیچ تجاوزی دریغ نمی‌کنند ، سرجایشان بنشاند و از آن همه نابکاری بازشان دارد.

آلمان و ژاپن، دو کشور جنگ زده است که پس از جنگ جهانی دوم همه چیز خود را از دست دادند، ولی همت و غیرت و روش تولید را از دست ندادند، به طوری که پول این دو کشور شکست خورده، درهم ریخته و از هم پاشیده امروز از محکم‌ترین و استوارترین پول‌های بین المللی است؛ در عین حال هیچ یک از روئسای این دو کشور مدعی نشدند که باید ملل دیگر از طرز حکومت آنها سرمشق بگیرند و اصول انقلابشان را برای خود الگوی تمام عیاری قرار دهند.

همیشه پای یک «اشرف» در میان بود

در این زمینه بد نیست قضیه‌ای را کـه خـود مـن از دهان وزیر کشاورزی «روحانی» شنیده‌ام، در این جا نقل کنم.

روزی وزیر کشاورزی را که در چندین کابینه عضویت داشت، در سنا ملاقات کردم و نکته‌ای را که بارها بدو گوشزد کرده و نتیجه‌ای نبخشیده بود، با وی مؤکداً در میان گذاشتم و آن جریان کشاورزی و رکود روزافزون آن بود که غالب کشاورزان و دهقانان به بهانه این که دولت محصولات آنها را با بهای مناسب نمی‌خرد، ترجیح داده‌اند باغ‌ها و مزارع خویش را ترک گفته، راهی شهرها و مراکز صنعتی شوند و هزینه زندگانی یک ساله خود را در طول سه چهار ماه کار تأمین کنند. بدیهی است در چند سال تورم افزایش یافت، روستاهای خالی شد، دستمزدها به صورت سرسام آوری بالا رفت، تولید در تمام زمینه‌های کشاورزی یا متوقف، یا این که دچار ضعف و رکود شد.

با ایشان این مسائل را مطرح کردم و مخصوصاً این نکته را متذکر شدم که دشتستان و تنگستان یک منطقه خرماخیز است و زندگانی مردم آن سامان بیشتر از این راه تأمین می‌شود. شما یک کارشناس صدیق و درست را به آن جاها بفرستید، تا ببیند چرا محصول آخـر سـال روی درخت‌ها مانده و آذوقه پرندگان و حیوانات شده است و هیچ زارع و باغبانی حاضر نیست تنباکو، گندم و جو کشت کند و به آبادانی نخلستان‌ها بپردازد؟!

اگر دولت حاضر شود محصول آنها را با قیمت مناسب خریداری کند، آنها مجبور نمی‌شوند برای تأمین هزینه زندگی به مشاغل دیگر که غالباً تولیدی هم نیست، روی آورند. شما مسئولیت دارید این نکات را که بارها به هیأت دولت تذکر داده‌ام، با شخص شاه در میان بگذارید.

این وزیر مطلبی را به عنوان معترضه بیان کرد که ذکر آن خـالی از فایده نیست. او می‌گفت: «قرار شد در اراضی میان کرج و قزوین (دشت قزوین) مزرعه‌ای نمونه احداث شود. با یکی از متخصصان هلندی با نروژی (درست یادم نیست) که در دنیا شهرت داشت، مذاکره شد و ایشان موافقت کرد که بر مبنای یک قرارداد منصفانه این وظیفه را بر عهده گیرد مشروط بر اینکه از مقامات مملکت کسی اعمال نفوذ نکند و اسباب زحمت فراهم نسازد. قرارداد بسته شد و ایشان مشغول، به نحوی که پس از دو سال بهترین بازده را داشت و بنا شد کار وی ادامه یابد. در این اثنا، اشرف پهلوی خواهر شاه اصرار ورزید که باید مرا هم شریک سازید. مباشران خارجی زیر بار نرفتند و ایشان هم متقاعد نشد، تا این که خواستیم جریان را به عرض برسانیم ایشان (اشرف) گفتند اگر این مطلب به شاه گفته شد، اجازه نمی‌دهم یک روز مباشران خارجی در ایران بمانند. چون چنین شد، مدیر هیأت خارجی گفت حاضریم در پایان سال به ایشان ده میلیون تومان بدهیم، ولی در کار ما دخالت نکنند. مطلب را به سرکار علیه عرض کردیم و باز هم متقاعد نشد و اینکه جرأت کنم این مطلب را به شاه عرض کنم، نمی‌توانم و از شما چه پنهان که می‌ترسم و جرأت استعفا هم ندارم.

بودجه وزارت کشاورزی صرف زمین‌های خاندان سلطنتی می‌شد

به او گفتم من این مطلب را با شاه صحبت می‌کنم، ولی این امر ربطی به آنچه در قلمرو شماست، ندارد. چرا برای رونق کشاورزی فکری نمی‌کنید؟ در پاسخ گفت: «بودجه‌ای که به ما داده می‌شود. ظاهراً کافی است. لیکن مجبوریم مبلغ معتنابهی از آن را به مصارف شخصی و آبادی زمین‌های زراعی خاندان سلطنت اختصاص دهیم. از طرفی توسعه برنامه‌های فنی و صنعتی و گسترش کارخانه‌های مونتاژ و فزونی تأسیسات اقتصادی و فعالیت‌های ساختمانی، سطح دستمزد را بالا برده برای کار کشاورزی رغبتی دیده نمی‌شود، مخصوصا که دولت برای خرید محصولات کشاورزی پول خوب و کافی نمی‌پردازد. بذر کافی وارد نمی‌کند و کارهای بزرگ کشاورزی نیز در انحصار کسانی است یا درباریان بندوبست دارند.»

گفتم: «چرا استعفا نمی‌دهید و چرا خودتان را بدنام می‌خواهید؟ پاسخ داد: «جرأت استعفا ندارم.» این را هم بگویم که روزی در یک مجلس میهمانی که تقی زاده و علی اصغر حکمت هم حضور داشتند، روحانی مشکل خود با شاهزاده اشرف در مورد زمین‌های زراعی کرج و قزوین و اصرار والاحضرت در امر مشارکت در منافع زمین‌های کشاورزی را با من در میان گذاشته بود.

فوری وقت گرفتم و به شاه به طور خصوصی همه موارد را گفتم و حتی افزوده که وزیر کشاورزی که نوکر شماست، از من استمداد کرده که نام او را پیش خواهرتان نبرید. فرمودند: «به دولت دستور می‌دهم مراقبت بیشتری کند و و در این مورد خاص هم اقدام می‌کنم.»

چند روز بعد وزیر کشاورزی تلفن کرد و گفت: «مأموران خارجی اظهار خشنودی کرده‌اند که چندی است مزاحمتی صورت نمی‌گیرد.» دو روز بعد وحشت زده به منزلم آمد و گفت: «مشارالیها پیغام داده‌اند که «آقای ... حالا دیگر سرتان به این جا رسیده که نمی‌گذارید دختر رضاشاه نان بخورد و چغلی او را نزد شاه می‌برید؟! با این پیغام کارشناسان خارجی کار را رها کرده و حتی برای دریافت مطالبات خود هم نمانده اند و دیروز به کشور خویش مراجعت کرده‌اند.

کد خبر 5416332 محمد آسیابانی

منبع: مهر

کلیدواژه: مهر انقلاب علی دشتی محمدرضا پهلوی تاریخ معاصر انقلاب اسلامی ایران معرفی کتاب اصلاحات ارضی انقلاب اسلامی ایران دومین نمایشگاه مجازی کتاب تهران ترجمه نمایشگاه مجازی کتاب تهران کتاب و کتابخوانی دهه فجر جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی نمایشگاه مجازی کتاب انتشارات سروش ادبیات جهان جایزه کتاب سال موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران فضای مجازی مجلس شورای ملی محمدرضا پهلوی وزیر کشاورزی نماینده مردم املاک سلطنتی اصلاحات ارضی انقلاب سفید یادداشت ها مالک بزرگ علی دشتی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۳۰۴۹۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آخرین وضعیت راه‌های شهرستان دشتی ناشی از سیل اخیر

دریافت 42 MB

فیلم: رضا رمضانی

کد خبر 6095401

دیگر خبرها

  • حسن فتحی: جهانِ پر از طمع و ویرانی را با افعال خود سیاه‌تر نکنیم
  • روایت خسروپناه از سجایای اخلاقی محمدرضا سنگری
  • آخرین وضعیت راه‌های شهرستان دشتی ناشی از سیل اخیر
  • فیلم| روایت دیدار آینده‌سازان با رهبر انقلاب
  • آغاز بکار مدرسه ملی روایت در سمنان
  • استثنایی‌ترین تصمیم نظام با حمله به اسرائیل به روایت فرمانده کل سپاه /این عملیات قابل تکرار است /رسما اعلام کردیم که می زنیم و همه می دانستند
  • ادارات کردستان خارج از بروکراسی اداری به کمک راهیان نور بیایند
  • ضعف شدید در حوزه روایت‌گری انقلاب اسلامی
  •  خفّتی که MI۵ و MI۶ کشیدند سیاه‌بازی‌ای که گردن BBC افتاد!
  •  خفّتی که MI۵ و MI۶ کشیدند و سیاه‌بازی‌ای که گردن BBC افتاد!